به گزارش پایگاه خبری تحلیلی پیک نکا، به نقل از پانا؛ با تمام دلتنگی و بغضی که در سینهام سنگینی میکند، میخواهم از این اربعین بگویم؛ اربعینی که هر ساله در انتظارش هستم، در آرزوی لمس خاک پاک کربلا، بوسیدن پرچمهای سیاه و دیدن موج بیکران زائران؛ اما این بار، نرسیدم. نرسیدم تا در میان دریای انسانهای عاشق و سوخته، پای پیاده مسیر را طی کنم و سر بر خاک ارباب بگذارم.
امروز اما چشمهایم را به تابلویی دوختهام که استاد محمود فرشچیان، آن هنرمند جاودانه، از عمق دل و جان بر بوم کشید، اثری که «عصر عاشورا» نام گرفت. تصویری که هر بار نگاهش میکنم، سیل اشک را جاری میکند؛ تصویری که هقهقهای دل به صدا در میآورد و هر ذرهاش، قطرهای از دریای بیپایان غم کربلاست. این تابلو، حکایتِ فریادهای بیصدا و امیدهای خاموش شده است.
حال که استادِ رنگ و قلم، آن که با هر ضربه قلمش به بوم، عاشورا را زنده میکرد، خاموش شده، دلم از نبودنش شکستهتر است. او رفت، اما اثرش، فریاد اربعینی است که زائران، پیاده راهها را به یاد او و به عشق حسین (ع) پیمودند؛ زائرانی که با چشمان پر از اشک و دلی آکنده از عشق، صدای نالههای کوچههای کربلا را به تصویر کشیدند.
این اربعین، اشکهای من به تابلوی استاد پیوستند، و او در کنار ارباب، به آرامی در آغوش خاک آرام گرفت؛ باشد که عاشقان حسین (ع) به سرور و سالار خود پیوسته باشند.
انتهای خبر/