به گزارش پیک نکا، سگ تازی فیلمی نه چندان سنگین و نه بسیار نفسگیرتر از آثار حماسی و جنگی دیگر هالیوود مانند نجات سرباز رایان و یا ۱۹۱۷ و یا حتی MIDWAY است.
سگ تازی فیلمی است که شاید بیش از ۹۰درصد آن در استدیو و با به کارگیری فناوری CGI و SMILATOR توانسته فضاسازی کند و از حضور صحنههای واقعی خودداری کرده است که البته در روزهای پیشرفت تکنولوژیکال سینمایی امری مذموم که نشانه پیشرفت و روزآمدی سینمای غرب است.
تام هنکس در فیلم نجات سرباز رایان؛ او در سگ شکاری نیز با چنین ظاهری بازی میکند
GRAYHOUND به اندازه فیلمهایی که در سطر اول آمد یا به اندازه آثار معروف جنگ جهانی اول یا دوم درخشان نیست اما باز هم یک اثر جمع و جور ملیگرایانه برای سینمای آمریکا در روزهایی است که سالنها مشتریان همیشگی خود را دیگر نمیبینند و آنان در منازل خود فیلمها را روی صفحه تلویزیون و یا گوشی مویابل خود تماشا میکنند. با این حساب باز آمریکا در چنین روزهایی منافع ملی خود را فراموش نکرده است و با کمک «تام هنکس» فیلمی را ساخته است که یادآور روزهای جنگ و به زعم خود آمریکاییها مبارزه برای ارزشهای آنان است. فیلمی که شکوه پیروزی و شکست نازیها را در میدان نبرد آبی به رخ میکشد و احساس غرور ملی را برای یک آمریکایی میآفریند.
نمایی از سگ شکاری
تام هنکس به طور جدی یک سینماگرِ در خدمت ارزشهای ایالت متحده آمریکا است. او و استیون اسپیلبرگ به طور جدی از اصلیترین مروجان فرهنگ رویای آمریکایی و مدافعان ارزشهای لیبرالیستی این کشورند. تنها دو سریال دسته برداران و اقیانوس آرام عنوان پرخرجترین سریالهای آمریکا را به خود اختصاص دادهاند که هر دو نیز توسط این دو فیلمساز هالیوود ساخته شدهاند. این دو سریال که از شبکه HBO سازنده بازی تاج و تخت و وست ورلد منتشر شده است از سربازان آمریکایی در نبردهای آنان در جنگ جهانی تصویری قهرمانانه ساخته است و آنان را چون مردان بزرگ تاریخ ایالت متحده آمریکا ترسیم است.
این در حالی است که جنگ جهانی اول و دوم چیزی جز بازی سردمداران دنیا برای زر و تزویر و قدرت نبوده است. جنگهایی که در آن صدها هزار زن و مرد و کودک به خاطر این هوسرانیهای زورگویان جهان مدرن کشته و به خاک و خون کشیده شدند. اما سینمای آمریکا با تمام این اوصاف و اینکه خود در جنگ باطل با باطل یکی از اصلیترین مروجان خشونت بوده است و سرمایهداری خشن خود را که با قدرت نظامی معنا پیدا میکند را بر پایه همین جنگهای جهانی بنا نهاده است، از حضور خود در این دو جنگ و دیگر جنگها همواره حضوری مثبت نمایش داده است و اهدافی که در آن انسانهای بیگناه کشته شدهاند را آرمانهای بشر هزاره جدید بیان کرده است.
ظاهر تام هنکس شبیه به بازی او در نجات سرباز رایان
چه بدمان بیاید یا خیر، هالیوود برای ارزشهای خود و منافع ملیش هرچه در توان داشته به کار بسته است تا پرچمش در ایامی که به خاطر خشونتهای بیبدیلش در جهان و سیاستهای تنفرآمیزش حتی در خود این کشور آتش کشیده میشود، بالا بماند و نگذارد که ارزشهایش در جهان فراموش شود.
ما چه کردیم؟
ما با فراموش کردن مبارزان و مدافعانی که از این آب و خاک دفاع کردند تا جان شیرینمان در امان باشد، فیلمهای ساختیم که ما را از دفاع پشیمان کند! هالیوودیها از سربازانی که برای زورگوهای جنگ طلب به میدان رفتند قهرمان میسازند. جریان لیبرالیستی و روشنفکر خودخواه و مغرور این مملکت، قهرمانان ما را خسته و کسل و پشیمان از دفاع از جان و دین ناموس وطن تصویر میکند.
انگاره ضدجنگ درباره سینمای جنگی ما در این سالها صادق نیست؛ چرا که اساساً اسلام و حکومت اسلامی دین جنگ طلبی نیست و همواره با تعالیم و معارف خود مروج مهربانی و تعامل و یکتاپرستی است. دین اسلام در میدان جهاد و مبارزه غیر از نقاط عطفی که در تاریخ اسلام و در برهههایی دیگر، دستور به جهاد داده است، همواره اصل دفاع از کشور را جزو شعائر خود بیان کرده است؛ بنابراین در سینمای ما نیز اصلاً سینمای ضد جنگ وجود ندارد بلکه چیزی که هست سینمای «ضد دفاع مقدس» است.
سینمایی که آنقدر تک بعدی نگاه میکند که در پاسخ این سوال که اگر سربازان میهن به جنگ نمیرفتند جوابی ندارند. ما نمیدانیم که چرا دولتمردان ما بعد از صدها بار سخنان پدر مهربان این مرز و بوم مبنی بر توجه به ارزشهای هشت سال دفاع مقدس، هنوز در ساخت چند اثر سینمایی انقدر این دست و آن دست میکنند و آخر سر هم اثری میسازند به شدت ضعیف و خستهکننده که نشانه عدم درک درست کار هنری است؟
نمایی از بمب یک عاشقانه یک فیلم ضدجنگ
مشکل از کجا است که ما باید تا ابد چشممان بر پردههای سینما دوخته شود تا فیلمی تماشا کنیم که در پایان آن بایستیم و تشویقش کنیم و از ایرانی بودنمان لذت ببریم و بتوانیم آن را با کارهای حداقل ۱۰ سال قبل هالیوود مقایسه کنیم.
سالی که گذشت نیز فیلمی اکشن و حرفهای در سینمای ایران برای قهرمانان امنیتی کشور ساخته شد. آن فیلم نیز با تمام آنکه قدمی جدی در ساخت فیلمهای ملیگرایانه بود قهرمانانش ماشین جنگیهایی تهی از ارزشهای ملی و انقلاب بودند.
در حالی که قهرمان فیلم سگ شکاری انسانی بسیار معتقد، باهوش و فکور است که ارزشهای مسیحی برایش در ابتدا و انتهای فیلم قوت قلب و نشان دهنده راه او است و در لفافه و به طور ضمنی مسیح را پشتیبان و یار آمریکاییها قلمداد میکند.
سکانسی که کشتی آمریکایی در تلاطم نبرد با نازیها گرفتار شده است، دوربین به بالای ابرهای سیاه میرود و شفق قطبی به زیبایی دست رحمت و مهربانی خود را پشت و پناه آنان کرده است یا پایان فیلم زمانی که کاپیتان انجیل را میخواند تا بعد کمی استراحت کند، نور از دریچههای کابین او به دورن اتاق میتابد و به گونهای ملیح و دلبرانه توجه ربوبی را به سرباز جنگ طلب نشان میهد.
ذکر این نکته مهم است که عموماً جنگهای آمریکایی با تبلیغات و پروپاگاندای مسیحی و دینی همراه بوده است. اینکه در این فیلم نیز عکس عیسی مسیح، انجیل خوانی و یاد و نام او دیده میشود در همین جهت است تا به تماشاگر فیلم موجه بودن عملکرد سربازان «عمو سام» را در میدانها نبرد بیان کند.
نمایی از انجیل خواندن کاپیتان وقتی نور از پنجره اتاقش به درون میتابد
جورج بوش نیز قبل از جنگ عراق از الهامات مسیحی و اشراقی خود سخن به زبان میراند و در جنگ نیز به خوبی از عیسی مسیح برای جنگ خود هزینه تراشید. اما جنگ ما که دفاع از ارزشهای حسینی بود و مکتب اسلام و پیامهای آن به عالم مصادره شد باید در سینمای ما مهجور بماند.
اما همیشه دربِ دنیا بر یک پاشنه نمیچرخد؛ نیروی هنرمند و کاربلد سینمایی نیز که دل در گرو آن ارزشهای ناب توحیدی دارد، به میدان آمده است و در این جولانگاه نابرابر در حال رخنمایی است.
آنچه نیاز است توجه جدی دولتمردان است که در این میان به این میدان بیایند و پا به رکاب، سینمای ضدقهرمان و آپارتماننشین بالاشهری ما را به جای اصلی خود بازگردانند.