به گزارش پیک نکا، در دوران دفاع مقدس یکی از اهداف دشمن حمله و آسیب رساندن به صنعت نفت ایران به عنوان گلوگاه اقتصادی کشور بود و این صنعت بارها مورد تهاجم نیروهای بیگانه قرار گرفت. هفته دفاع مقدس فرصت خوبی برای بازخوانی خاطراتی از صنعت نفت است که واژه به واژه آن میتواند به عنوان یک درس کاربردی برای مدیریت بحران در شرایط فعلی مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی شیوههای اداره و مدیریت صنعت نفت در دوران دفاع مقدس و الگوگیری از آنها قطعا میتواند در شرایط جنگ اقتصادی گرهگشای بسیاری از مشکلات ناشی از بحران مدیریت در وزارت نفت باشد.
در این راستا به مناسبت هفته دفاع مقدس میزگردی با حضور مهندس علیرضا ضیغمی مدیرعامل اسبق شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی، امیر حبیب بقایی فرمانده اسبق نیروهای هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و دکتر حمیدرضا بورد مدیرعامل اسبق مناطق نفتخیز جنوب در خبرگزاری فارس برگزار شد.
مشروح این میزگرد به شرح زیر است:
*با همراهی شهید بابایی اسکای گاردها را در مناطق نفتخیز مستقر کردیم
فارس: جناب بقایی حضور شما برای دفاع از صنعت نفت کشور از کجا آغاز شد؟ توضیحاتی درباره ورود جنگ تحمیلی به مناطق نفتخیز، دفاع از این مناطق و اتفاقاتی که با حضور نیروی هوایی ارتش رقم خورد ارائه بفرمایید.
بقایی:یکی از کارهای نیروی هوایی در کل خوزستان گشت هوایی بود. سال ۱۳۶۴ من در پایگاه دزفول خدمت میکردم ولی با ایجاد پایگاه امیدیه شهید بابایی دستور دادند که ما در امیدیه مستقر شویم. بعد از گذشت مدتی از استقرار ما، دشمن مارون ۲ را هدف قرار داد. در آن زمان مارون ۲ به پالایشگاه اصفهان ۱۶۰ هزار بشکه نفت میداد تا سوخت هواپیما، بنزین، گازوئیل و این قبیل فرآوردهها را تولید کند. در آن زمان پالایشگاه اصفهان، بزرگترین پالایشگاه فعال ایران بود.
بعد از حمله دشمن به مارون ۲ من به عنوان فرمانده پایگاه هوایی با لباس بسیجی با یک ماشین پیکان از محل حادثه بازدید کردم. در همان زمان آقای جشنساز که در محل حادثه به دیدن بنده آمد و چون لباس عادی به تن داشتم متوجه نشد که بنده فرمانده نیروهای هوایی امیدیه هستم و با گلایه به بنده گفت که به خاطر این سهلانگاری فرمانده پایگاه باید اعدام شود زیرا نتوانسته از بروز این حادثه جلوگیری کند. من هم وقتی متوجه شدم ایشان بنده را نشناخته تاکید کردم که بله باید فرمانده اعدام شود.( با خنده)
خب میدانستم این حرف آقای جشنساز از روی ناراحتی خیلی زیاد زده شده بود و اگر من هم به جای او بودم همین واکنش را نشان میدادم. در آن زمان پایگاه امیدیه میزبان حداقل ۵ هزار نفر نیرو از استانهای خوزستان، فارس، بوشهر و کهگیلویه بود که در زمان عملیاتها تعدادشان به ۳۰ هزار نفر هم میرسید.
پس از این حادثه بنده با امیر غلامی فرمانده پدافند دیدار کردم و پیشنهاد دادم که برای جلوگیری از تکرار حادثه مارون ۲، از سامانه اسکای گارد استفاده کنیم. ولی ایشان به دلایلی پیشنهاد را قبول نکردند و بنده هم از طریق شهید بابایی برای استفاده از این سامانه تایید گرفتم. در آن زمان من شهید بابایی را عباس صدا میزدم.
اسکای گارد سیستمی مجهز به موشک و رادار است و هواپیمای مهاجم را در رنج ۶ کیلومتری هدف قرار میدهد. پس از یک هفته از آن ماجرا، اسکای گارد در مارون ۲ مستقر شد. یک هواپیما از نیروهای متجاوز به خلبانی شاکر محمد به قصد حمله به تجهیزات به منطقه آمد که آن را با سامانه اسکای گارد مورد هدف قرار دادیم.
با توجه به اهمیت مناطق نفتخیز در طول دوران جنگ، در آن زمان به شهید بابایی گفتم به نظر من باید هرچه اسکای گارد در کشور هست را جمع کنیم و در مناطق نفت خیز بگذاریم. این اقدام از سال ۱۳۶۴ آغاز شد. البته از ابتدای جنگ هم مناطق نفتی را هدف قرار میدادند ولی وقتی در خلیج فارس دستشان قطع شد، جنگ نفتی را شروع کردند. نخست هم به سراغ مناطق نفتخیز رفتند که ما مانع شدیم. در مرحله بعد هنم به سراغ حمله به خارک رفتند.
بنده خدمت آقای هاشمی رفسنجانی و آقای آقازاده وزیر نفت وقت رفتم و اوضاع را تشریح کردم. در آن جلسه من گفتم اگر دیر بجنبیم، صادرات نفت تعطیل است. مرحوم هاشمی گفت پیشنهادت چیست. گفتم اسکای گاردهای کل کشور در مناطق نفتخیز قرار بگیرند. با این پیشنهاد موافقت شد و این کار ظرف ۴۸ ساعت صورت گرفت و حجم زیادی از اسکای گاردها در امیدیه و دیگر مناطق نفتخیز مستقر شدند. در نتیجه آن شاید ۲۰ هواپیمای دشمن هدف قرار گرفت.
اما دو ماه بعد اعلام کردند به مارون ۲ حمله شده است و گفتند در این حمله هواپیمایی هم در کار نبود. من احتمال دادم از طریق موشک این کار را انجام دادند. در آن زمان با آقای دانشپور، مغز متفکر علمی نیروی هوایی مشورت کردم. او گفت عراق با استفاده از میراژ اف ۱ این کار را از فاصله ۱۵-۱۶ کیلومتری انجام داده است. بنابراین با همکاری علیزاده مدیر گچساران، زراعتی مسئول پدافند غیرعامل و پرسنل نفت، تصمیم گرفتیم گچساران را با ماسه بادی، بتن و گلپاشی استتار کنیم. این کار هم ظرف ۴۸ ساعت انجام شد.
بعد از حمله با میراژ، من سیستم مقابله با دشمن را تغییر دادم. به شهید بابایی پیشنهاد کردم که اف ۱۴ در امیدیه مستقر کنیم. برای این کار شرکت نفت هم به ما امکانات داد از جمله اینکه کانکسهای لوکس در اختیارمان گذاشت که از آن برای اتاق آلرت خلبانان استفاده کردیم. جنگندههای اف ۱۴ مستقر شدند و با انجام چند رهگیری، صحنه جنگ عوض شد. در این مقطع دشمن منطقه موره، گچساران و اهواز را هم زدند. پس از آن جنگ از مناطق نفتخیز به دریا کشیده شد.
*روایتی از اقدامات نیروی هوایی ارتش در جنگ نفتکشها
فارس: اشاره کردید که دشمن پس از ناامیدی از حمله به تاسیسات تولید نفت، به سراغ از کار انداختن صادرات نفت رفت. اقدامات نیروی هوایی ارتش برای دفاع از خارک جهت تداوم صادرات نفت چه بود؟
بقایی:در ادامه دوره جنگ نفتکشها شروع شد. آن زمان مساله اول ما ایجاد امنیت برای خارک جهت صادرات نفت بود. ما برای بازدید از جزیره سیری به آنجا پرواز کردیم. در آن زمان یک جت فالکون را از تهران ربوده و به بغداد برده بودند و قرار بود هواپیمای دوم که من سوار بر آن بودم نیز ربوده شود. خلاصه ما به مقصد رسیدیم و سوار بر کشتی برای بررسی امکان صادرات نفت از جزیره سیری بازدید کردیم. خواستیم برگردیم که به ما گفتند پرواز شما ممنوع است و باید شب را بمانید. کاشف به عمل آمد که قرار بود هواپیمای حامل ما را نیز به عراق ببرند. من به خلبان آن هواپیما گفتم شما عرق وطن پرستی ندارید که می خواستید چنین کنید؟ که جواب تندی داد و فهمیدم قصد اینها برای ربودن ما و هواپیما جدی و برنامهریزی شده بوده است. فردای آن روز ما با هواپیمای دیگری به امیدیه برگشتیم. بعد از آن جنگ نفتکشها شروع شد.
در حوزه پدافند نیروی هوایی، خاطراتی که عنوان میکنم مربوط به زمانی است که نیروی هوایی با پدافند یکی بود. ماموریت نیروی هوایی، دفاع از فضای کشور است و خدمت حضرت آقا هم عرض کردم یک اف ۱۴ با یک سوخترسان از چابهار تا ارومیه را کنترل میکند و هر هواپیمایی تکان هم بخورد یا میزند یا فرود میآورد. نیروی هوایی و سیستم موشکی باید قوی باشد. در دوره پهلوی استراتژی این بود که به ما موشک ندهند.
من خاطرهای از بابایی و ستاری و فرمانده موشکی در اهواز یادم میآید که در سالهای ۶۲-۶۳ لولههای ۵-۶ متری را از مواد منفجره پر و سپس پرتاب میکردند. یعنی میخواهم بگویم نخستین تلاشها برای ساخت موشک از اینجا شروع شد. تدارکات این کار با گروه بیتالزهرا بود. خدا را شکر هماکنون ما در اوج اقتدار موشکی هستیم که نتیجه زحمات خالصانه نیروهای انقلاب است.
در خصوص پدافند هوایی لازم به ذکر است که قبل از آغاز جنگ، پدافند کشور ۱۶ فروند هواپیما و بالگرد را سرنگون کرد. پدافند هوایی در دوران جنگ از ۲۳۵ مرکز حساس که ۷۱ نقطه آن نفتی بود، با تمام قدرت دفاع کرد. پدافند هوایی مجموعا از ۳ هزار و ۱۴۵ فروند نفتکش عبوری حمایت کرد که یک هزار ۳۷۷ حمله هوایی به این کشتیها شد. از این تعداد ۳۷۹ اقدام تاکتیکی بود که در این اثر آنها ۵۵ هواپیما را در خلیج فارس و منطقه جنوب هدف قرار دادند.نیروی دریایی هم در این بخش با نیروی هوایی همراه بود. اینها آفند و پدافند با هم انجام دادند. اما این آمارهایی که عرض کردم مربوط به عملیاتهای نیروی هوایی است.
خاطرم هست زمانی که من از کل مناطق نفتخیز بازدید کردم در آنجا دلم برای پدافند سوخت. یک شب شرکت نفت در اهواز من را برای شام دعوت کردند. هر کاری کردند من شام نخوردم. بغض گلوی مرا گرفته بود. بعد از سه روز بازدید منطقه و پدافند خدا را خوش نمیآمد من چنان غذای مفصلی بخورم و نیروها و همکاران بنده در مضیقه باشند. اما از فردای آن روز بعد از اینکه دلیل غذا نخوردنم را گفتم، غذای نیروهای پدافند و پرسنل نفت یکسان شد و از این بابت بسیار خوشحال شدم.
در طول دوران مسئولیتم سعی کردم همیشه برای کشورم خدمت کنم زیرا من خلبانی هستم که برایم هزینه شده و هر بار که پرواز کردم پول مردم را در قالب بنزین هواپیما مصرف میکردم. طبق آمار حدود ۲۰۰ هزار نفر از شهدای ما زیر ۱۸ سال هستند که در قالب بسیج وارد جبهه شده بودند. جوانان ما خیلی خون دل خوردند. ۴۰ هزار ارتشی شهید شدند. لذا همه باید ید واحد شویم و این مملکت را گلستان کنیم. من فقر را قبول ندارم زیرا این مملکت غنی است. مملکت ما چیزی کم ندارد و امیدوارم در آینده نه چندان دور آدمهای دلسوز بیایند و ظرف اجرای دو برنامه این مملکت را دوباره آباد کنند.
*به جمشید آموزگار گفتم برای صادرات نفت از امام خمینی دستور میگیریم نه شاه
فارس: آقای ضیغمی شما در دوران دفاع مقدس مسئول صادرات نفت ایران بودید، در حوزه صادرات نفت از خارک با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکردید؟
ضیغمی:در سالهای بعد از جنگ متاسفانه بنده اقدامی برای گردآوری و تدوین و تنظیم خاطرات دوران دفاع مقدس در صنعت نفت کشور نداشتم که خب اشتباه هم کردم و باید به این دست موضوعات توجه بیشتری شود. بنده در رشته برق تحصیل کردم و در تاریخ ۵۵/۱/۱۴ استخدام شرکت نفت شدم. قبل از پیروزی انقلاب در کارخانههای اهواز کار میکردم. من اراکی هستم ولی بعد از دیپلم برای کار به خوزستان رفتم.
در این دوران سمتهای مختلفی داشتم از جمله عضویت در فرماندهی سپاه خارک، دادیار دادسرای خارک، موسس بخشداری خارک، فرماندار گناوه و یک سال معاون خارک و سکوهای دریایی. در سال ۱۳۶۰ بنده از وزارت کشور به حوزه نفت برگشتم چون گفتند به نیروهای نفتی نیاز داریم. در آن زمان معاون منطقه خارک و سکوهای دریایی شدم.
یک سال بعد رئیس منطقه خارک شدم. در آن دوره من ساختاری پیشنهاد دادم که مدیریت خارک و فلات قاره یکی شود که البته بعدها مجدد بهم خورد. لذا با حفظ سمت، رئیس شرکت ملی نفت منطقه خارک شدم. تمام هشت سال جنگ من مدیر خارک بودم. باید بگویم که تمام صادرات نفتی ما در این دوران چه از سیری یا تنگه هرمز را مدیون نیروهای مسلح به ویژه نیروی هوایی هستیم.
در آن هشت سال قراردادی با آقازده وزیر نفت داشتم که براساس آن تا پایان جنگ من مدیر خدمات خارک بمانم. بعد از جنگ با اصرار وزیر که به تهران بروم، مخالفت کردم و با اکراه به اهواز رفتم و در آنجا مدیر مناطق نفت خیز شدم. ده سال در این سمت بودم. سال ۱۳۷۷ به عنوان معاون مدیر نفت مرکزی به تهران آمدم. بعد هم مدیرعامل نفت مرکزی شدم. از سال ۸۹ هم مدیرعامل پالایش و پخش بودم.
زمانی که آقای زنگنه وزیر شد، من را از همه سمتها برکنار کرد و مشاور وزیر شدم و سپس تا پایان سال ۹۶ مجری طرح توسعه لایه نفتی پارس جنوبی شدم. سابقه کارم ۴۴ سال است و ۶ سال اضافه کار کردم. یعنی باید با سن ۶۰ سالگی بازنشسته میشدم اما تا ۶۶ سالگی کار کردم. سه سال آقای زنگنه و سه سال هم آقای میرکاظمی حضور بنده را در وزارت نفت تمدید کردند.
در خصوص فعالیتهایم در خارک باید بگوییم که پیش از پیروزی انقلاب، من عضو کمیته اعتصابات بودم. بنا به فرمان امام خمینی شیرهای نفت بسته شد. برای اینکه حرف امام روی زمین نمانَد، همه پروازها به خارک لغو بود. در آن زمان ساواک خارک را شدیدا کنترل میکرد و فرمانده نیروی دریایی از بستگان دربار و حکومت شاه، انتخاب میشد و شهریار پسر خواهر شاه فرمانده بود. چون در خارک پروژه ایجاد ظرفیت صادرات روزانه ۱۰ میلیون بشکه نفت را اجرا کرده بودند.
در خارک دو اسکله تی و آذرپاد وجود دارد. ظرفیت اسکلههای آذرپاد چهار تا کشتی بین هزار تن تا ۷۰۰ هزار تن نفت است و ظرفیت اسکلههای تی از ۵۰ هزار تا ۲۵۰ هزار تن نفت است. ۱۰ تا اسکله سمت بوشهر وجود دارد که به آنها اسکلههای شرقی گفته میشود و ۴ اسکله در سمت غربی هست که به آنها اسکلههای غربی گفته میشود.
رکورد ما در زمان شاه تولید تا ۶ میلیون بشکه و صادرات تا ۵ میلیون بشکه نفت در روز بود. اما امروز با توجه به تحریم میزان تولید و صادرات کم شده است. البته الان هم اگر کار در صنعت نفت در دست نیروهای جهادی قرار گیرد حداقل ۱ میلیون بشکه در روز صادرات نفت خواهیم داشت کما اینکه در زمان وزیر قبلی، آقای قاسمی و در دوره تحریم اول این کار صورت گرفت.
من پیش از انقلاب این شبهه برایم پیش آمد که از نفت خارج شوم زیرا شاهد بودم که ایران به کشتیهای اسرائیلی هم نفت میفروخت. به همین دلیل گفتم حضور در نفت غیرشرعی است. اما فردی روحانی به اسم آقای اسدی از امام که در نجف بود استعلام گرفت. امام گفتند استعفا ندهید و در صنعت نفت بمانید، منتها فعالیت سیاسی انجام دهید و حضورتان به خاطر پول نباشد. بنابراین اشکال شرعی حضورم در نفت با این با فتوای امام حل شد.
قبل از انقلاب من فعالیتهای سیاسی و مذهبی میکردم که اسنادش در سندهای ساواک وجود دارد. تا پیش از انقلاب افراد روحانی خوبی برای تبلیغ به خارک میآمدند. از جمله آیت الله جنتی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله مروی زمانی که در گناوه در تبعید بود. قبل انقلاب گروه ما به باند الله معروف بود. یکی از کارهایی که کردیم اعتراض به خوردن مشروب در مهمانسراها بود که مانع استراحت شبانه میشد. این کار در سال ۵۶ رخ داد و شرکت نفت قبول کرد که سرو مشروب از مهمانسراهای مناطق عملیاتی حذف شود و به بارها و امثال آنها محدود شود.
در زمان اعتصاب ما نفت صادر نمیکردیم. در همین راستا امام خمینی دستور داد که به اندازه نیاز داخل تولید نفت صورت بگیرد. لذا کمیتهای تشکیل شد تا نفت مورد نیاز تولید شود. در آن زمان صادرات از خارک مطلقا ممنوع بود و فقط پالایشگاهها فعال بودند. ما در خارک یک تیم برای ادامه روند کار آب و برق تشکیل دادیم که فقط نیروهای این دو بخش اجازه فعالیت داشتند.
جمشید آموزگار به عنوان مدیرعامل نفت به خارک آمد و گفت خاطر ملوکانه از این کار مکدر شده است. ما هم گفتیم به هیچ وجه نفت صادر نمیکنیم مگر اینکه از پاریس دستور بیاید. گفت پاریس چرا؟ گفتم امام خمینی که پاریس هستند باید دستور بدهند. آموزگار پیشنهاد داد بابت هر کشتی که برای صادرات نفت بارگیری کنیم پاداش کلانی پرداخت کند. اتفاقا بحث صادرات به اسرائیل هم منظورشان بود. ما قبول نکردیم و گفتیم تا آخر این ماجرا هم ایستادهایم.
در باند الله که تشکیل شده بود، فردی به اسم احمدرضا کریمی بود که پیشتر به دلیل اینکه نتوانسته بود در زندان شکنجهها را تحمل کند، قول همکاری با ساواک را داده بود. مدتی هم این فرد با نفوذ در گروههایی در دانشگاه تهران، افرادی را لو داده بود. لذا جوانان انقلابی دنبالش بودند. ساواک این فرد را به خارک فرستاد. او در تیم ما نفوذ کرد و خوب خیلی هم باسواد و دبیر آموز و پرورش بود. در باند الله همه نوع قشر حضور داشتند، محصل، بازاری، نفتی و تعدادی از پرسنل نیروی دریایی و ارتش.
زمانی که دانشجویی برای سرشماری از بخشداری به خارک آمد، احمدرضا کریمی که برای ساواک جاسوسی میکرد را شناخت و با گرفتن این قول که تا بعد از رفتنش از خارک حرفی به کسی نزنیم، او را به من معرفی کرد. چون قرار بود برای فوق لیسانس بورسیه شود و نمیخواست مشکلی برایش رخ دهد. جالب بود که این دانشجوی سرشمار اول به من گفت شما که برنامههایتان را به کریمی اطلاع نمیدهید؟ من هم گفت نه ما اصلا اطلاع نمیدهیم. او خودش برنامهریزی میکند و در جلسات به ما ایده میدهد.(با خنده)
*در طول جنگ تحمیلی جزیره خارک ۲۲۳۸ بار مورد تهاجم دشمن قرار گرفت
فارس: بعد از انقلاب و به خصوص در دوران دفاع مقدس چه اتفاقی برای صادرات نفت ایران از خارک افتاد؟
ضیغمی:با پیروزی انقلاب، فعالیت منافقین هم شروع شد. من آن زمان دادیار دادسرای خارک و بخشدار هم بودم. از طرفی در شرکت نفت هم فعالیت داشتم. لذا چهار پنج تا مهر در کیفم بود. براین اساس من علیرغم اینکه منافقین اجازه فعالیت آزاد در کشور داشتند، اجازه ندادم در خارک فعالیت کنند. خارک فقط محل فعالیت برای صادرات نفت بود. در آن دوره برخی پرسنل نیروی دریایی که معتقد به ارتش خلقی بودند و از ارتش پاکسازی شده بودند، شلوغکاریهایی در خارک کردند. من به تهران رفتم و یک روزه سپاه را به خارک آوردم. تمام دروازههای خارک را به سپاه سپردیم. پدافند ارتش هم که از همان اوایل انقلاب در خارک مستقر بود.
در زمان جنگ ما هم تجربه پدافند نداشتیم. اولین بمباران بدون اعمال پدافند در خارک در ۵۹/۷/۲ ساعت ۱۵:۳۶ انجام شد و مخازن ۱۱ و ۱۲ که ۵۰۰ هزار بشکهای بودند و همچنین خطوط لولهای که نفت را به خارک وارد میکرد را هدف قرار داد. در اولین بمباران ما تخصص اطفای حریق هم نداشتیم. اما هر طور بود شیرهای نفت را بستیم. در طول هشت سال جنگ، دو هزار و سیصد بار کل منطقه از جمله خارک هدف حمله دشمن قرار گرفت.
در سال ۵۹ ما ۸۰ مورد بمباران و ۸۰ مورد وضعیت قرمز داشتیم. در آن سال ۱۱ مورد حمله صورت گرفت که ۹ موردش موثر بود یعنی کشتی یا اسکله و یا تاسیسات نفتی هدف قرار گرفتند. در سال ۶۰ اتفاق خاصی رخ نداد البته پدافند هم دیگر شکل گرفته بود. در آن زمان عراق موشک اسکاد را از فاصله ۷۰-۸۰ کیلومتری پرتاب میکرد. ما دو سه روز اول گیج بودیم چون بمباران بود اما هواپیمایی دیده نمیشد. لذا برای مقابله با این حملات، سد خاکی به عرض ۲ کیلومتر و ارتفاع حداقل ۱۰ متری در اطراف مخازن ایجاد کردیم تا جلوی ترکشها را بگیرد و البته موثر هم واقع شد. ایجاد این سد خاکی با توجه به اینکه خارک، خاک نداشت و بیشتر تپه مرجانی است، بسیار سخت بود.
در سال ۱۳۶۱، از ۱۱ حمله، ۹ حمله موثر واقع شد. در آن سال عراق افزون بر موشک اسکاد، از هواپیمای ضدرادار هم استفاده میکرد. سال ۶۲ وضعیت آرامتر بود. اما سال ۶۳ که موشک اگزوست هم توسط صدام مورد استفاده قرار میگرفت، شرایط برای ما سختتر شد. این موشک از طریق بالگرد، هواپیما و به خصوص جنگندههای میراژ پرتاب میشد. اگزوست اسکله آذرباد خارک را هدف قرار میداد. خاطرم هست که به آقازاده که همیشه تلفن و فکس کنار دستش بود زنگ زدم و گفتم مرتب ما با بالگرد هدف قرار میگیریم، چه کنیم.
شهید بابایی به خارک آمد، آن زمان من او را نمیشناختم و لذا فقط دنبال صدیق، فرمانده نیروی هوایی و معاونش سرهنگ عابدینی بودیم که او بعدها با دزدیدن مقداری دلار فرار کرد. به صدیق گفتم ما را با بالگرد هر روز هدف قرار میدهند. او هم پاسخ داد برای مقابله با بالگرد کاری نمیتوانیم کنیم. در پی این درگیری، با بابایی صحبت کردم. بابایی به من گفت میتوانم با اف ۱۴ بالگردها را بزنم. آیا برای هماهنگی در تهران آشنا داری؟ گفتم از دفتر امام تا ردههای پایین تر آشنا دارم.
براساس حرف شهید بابایی به تهران آمدم. به آقای آقازاده وزیر نفت وقت گفتم امکان زدن بالگردها با اف ۱۴ هست ولی نمیگذارند. خلاصه، به شهید بابایی اف ۱۴ دادند و اولین بالگرد را هم خود شهید بابایی زد و صدای الله اکبرش طنینانداز شد. بعد از آن دیگر بالگرد عراقی سمت خارک نیامد.
سال ۶۴ تا ۶۷ اوج جنگ بود و ما خیلی سختی کشیدیم. از شدت بمبارانها موجی شده بودیم. در سال ۶۴ ما را ۱۰۲ بار بمباران کردند. ۲۶۲ بار وضعیت قرمز شد که از این تعداد ۱۳۰ بار وضعیت قرمز صددرصد بود. از آن سال نیروهای صدام در مواردی متعددی از موشک اگزوست علیه ما استفاده میکردند. در سال ۶۴ تعداد ۲۳ فروند کشتی را هدف قرار دادند که البته هیچ وقت کشتیها غرق نمیشدند جز یک بار که آن هم اشتباه خودمان بود.
در سال ۶۵ تعداد وضعیتهای قرمز ۶۱۸ بار شد و ۱۷۰ بار جنگندههای دشمن تاسیسات نفتی هدف قرار گرفتند. اما دیگر از اسکاد استفاده نشد زیرا پدافند غیرعامل ما موفق عمل کرده بود. در آن سال ۵۵ بار کشتیها هدف قرار گرفتند. سال ۶۶ تعداد وضعیتهای قرمز ۹۸۵ بار بود یعنی به ازای هر روز سه بار. در آن سال یک بار با جنگنده میگ ۲۵ خارک را بمباران کرد. سال ۶۷ تعداد وضعیت قرمز به ۲۵۶ بار رسید که از این تعداد ۴۳ بار وضعیت صددرصد قرمز بود. یکبار هم حمله کردند و ۱۵ شناور را هم در همان حمله هدف قرار دادند.
در طول این هشت سال ۱۳۸ بار جنگنده میگ خارک را بمباران کرد، ۱۳۰ راکت اگزوست به خارک شلیک شد. همچنین ۷۲ موشک اسکاد و ۱۱ موشک کرم ابریشم به این جزیره پرتاب کردند. استفاده از موشک کرم ابریشم از سال ۶۶ شروع شده بود. براین اساس خارک از ۲ مهر ۵۹ تا ۱۴ خرداد ۶۷، روزی که جنگ تمام شد، ۲۲۳۸ بار در وضعیت قرمز و در زیر بمباران بود. در حالی که مناطق نفت خیز از سال ۶۴ به صورت موردی بمباران میشد.
* ظرف ۲۴ ساعت اسکله صادرات سیار از جزیره سیری به تنگه هرمز انتقال دادیم
فارس: شیوه صادرات نفت و همچنین واردات فرآورده در دوران جنگ تحمیلی به چه صورت بود؟
ضیغمی:در دوران جنگ من پیشنهاد دادم انتقال نفت باید به صورت کاروانی باشد. در آن زمان چون پالایشگاه اراک، بندر عباس، آبادان و کرمانشاه وجود نداشت، ما به وفور فرآورده وارد میکردیم. چون کشتیهای حامل فراورده هدف قرار میگرفتند ما آنها را از تنگه هرمز با اسکورت به بنادر میرساندیم. در همین راستا باید در کنار انتقال نفت صادراتی، کشتیهای خالی فرآورده را هم همراه با کاروان از تنگه هرمز عبور میدادیم. من مسئول این کاروان حداقل ۳۰ تا ۴۰ کشتی بودم که اسکورت آن با اف ۱۴ انجام میشد.
در آن زمان شهید بابایی پیشنهاد داد تا پایگاه اف ۱۴ از اصفهان به بوشهر منتقل شود که این کار انجام شد و پشتیبانی را هم به من سپرد. بنابراین تامین مواد غذایی مورد نیاز پرسنل و حتی تامین کوپن بنزین پایگاه اف ۱۴ را من انجام میدادم. در آن شرایط مشتریها اعلام کرده بودند برای دریافت نفت به خارک نمیآیند. ما کاروان را به جزیره سیری بردیم. تا پیش از این اتفاقات، ۸۰ درصد صادرات نفت ایران از خارک انجام میشد. در واقع ما با نفتکشهای خودمان نفت را از خارک بارگیری میکردیم و به نفتکشهای بزرگی که در حوالی سیری مستقر کرده بودیم میبردیم و آنجا نفتکشهای خارجی از کشتیهای ما نفت میگرفتند. اما بعد از مدتی که به این شیوه عمل میکردیم در سیری هم اسکله سیار یا در واقع همان کشتیهای ما هدف قرار گرفتند. من به آقای آقازاده گفتم ما باید تمام خلیج فارس و دریای عمان را بررسی کنیم تا چند محل صادراتی برای انتقال نفت به صورت کشتی به کشتی پیدا کنیم.