• امروز : شنبه - ۱۳ خرداد - ۱۴۰۲
  • برابر با : 15 - ذو القعدة - 1444
  • برابر با : Saturday - 3 June - 2023

اخبار ویژه

گزارش تصویری | نشست خبری فرماندار نکا به مناسبت فجر چهل‌وچهارم انقلاب اسلامی افتتاح و کلنگ‌زنی پروژه‌های چهل‌وچهارمین فجر انقلاب به ارزش بیش از ۴۰۰۰ میلیارد در نکا وقوع زمین لرزه در نکا/ زمین‌لرزه ۴.۲ ریشتری در مرکز مازندران گاز نکا وصل است /تکذیب هرگونه قطع گاز در مازندران متلاشی شدن باند سارقان موتورسیکلت در نکا گزارش تصویری | راهپیمایی محکومیت اقدام شنیع نشریه فرانسوی در نکا تنزل سفارت فرانسه تا حد کاردار از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی گزارش تصویری | رویداد بزرگ جمانه در آستانه ولادت حضرت زهرا(س) در نکا برگزاری رویداد جُمانه در آستانه ولادت حضرت زهرا(س) مخصوص بانوان به میزبانی نکا کشت قراردادی گندم درمزارع نکا دستگیری سارق اموال بیمارستانی در نکا سهل‌انگاری موجب آتش سوزی در جنگل‌های نکا شد گزارش تصویری | سومین سالگرد سیدالشهدای مقاومت در مسجد جامع نکا واحد ۴ بخار نیروگاه نکا پس از پایان تعمیرات غیر مترقبه وارد مدارتولید شد ادامه بازی علی کریمی در زمین دشمن/ جادوگری که دست از جادوی مردم ایران برنمی‌دارد آیا بن سلمان به سرنوشت سادات دچار می شود؟

1

داستانی پرماجرا از قربانیان مخوف‌ترین سازمان‌ تروریستی جهان

  • کد خبر : 3380
  • ۳۰ تیر ۱۳۹۹ - ۳:۵۴
داستانی پرماجرا از قربانیان مخوف‌ترین سازمان‌ تروریستی جهان
«تسخیر شدگان» عنوان رمانی است که در آن جوانان به دام سازمان منافقین افتاده‎ و مانند خواب‌زده‎ها تسخیر شده‎اند؛ همچون عروسک‎های خیمه شب‌بازی که گرداننده‎ اعمالشان کس دیگری است.

به گزارش پیک نکا، فاطمه الیاسی:

«مجاهدین» بیش از آن که یادآور جهاد و از خود گذشتگی و ایثار باشد، تداعی کننده‎ حیله و جنایت و نیرنگ است. «سازمان مجاهدین» یا به عبارت بهتر «منافقین» نام سازمانی است که با وعده‎های خوش رنگ و لعاب دست به جنایات فجیع بشری زده و جوانان پاک و خواهان اصلاح و تحول را به منجلاب تباهی کشانده است.

سال‎ها از عمر این سازمان ضد بشر می‎گذرد و به آتش زیر خاکستری بدل شده که اگر نسیمی به آن بوزد، دوباره جان می‎گیرد، اما این‌بار هولناک‎تر از قبل. زبان نرم و رفتاری دوستانه همچون نقابی است که اعضای آن بر چهره دارند، اما پشت این نقاب زیبا هیولایی پنهان شده.

«تسخیر شدگان» عنوان رمانی است که در آن جوانان به دام این سازمان افتاده‎ و مانند خواب‌زده‎ها تسخیر شده‎اند؛ همچون عروسک‎های خیمه شب‌بازی که گرداننده‎ اعمالشان کس دیگری است. گویی به کاری اجیر شده باشند، بدون لحظه‎ای شک و تردید، بی‎وقفه تلاش می‎کنند و به زعم خودشان با این کارها خلق را خشنود می‎کنند.

«بهار»، دختری دبیرستانی است و درست زمانی که باید تنها دل مشغولی‎اش درس و مدرسه‎ باشد، ناخواسته به دل ماجرایی کشیده می‎شود که فرای طاقت بسیاری از هم‌سالانش است. او نامه‎ای عجیب پیدا می‎کند و وقتی نامه را به ناظم مدرسه که دوست خانوادگی‎شان است، نشان می‎دهد، متوجه می‎شود برادرش در دام سازمان مجاهدین گرفتار شده است.

این رمان ماجرا محور که به قلم توانمند نویسنده‎‌ جوان، مینا شائیلوزاده به نگارش درآمده، پر است از خرده‌ماجراهای جذاب و نفس‌گیر برای نوجوانان کتاب‎خوان. درست زمانی که مخاطب فکر می‎کند به حاشیه‎ای امن رسیده است، درگیر بحرانی دیگر می‎شود و هنوز گره قبلی باز نشده، گره جدیدی در کار می‎افتد.

زندگی هر لحظه صورت جدیدی از خود را به رخ «بهار» ۱۶ ساله می‎کشد و هر بار خشن‎تر و بی‌رحم‎تر از پیش جلوه می‎کند، اما بهار، دختر لوس و کم‌طاقت گذشته کم‌کم بزرگ و قوی می‎شود و به دل ماجرا می‎زند تا نگذارد برادرش در باتلاق فرو برود.

نویسنده در این اثر می‎کوشد مخاطب نوجوان را به اصفهان دهه‎ ۶۰ ببرد و حال و هوای آن روزها را به تصویر بکشد. همراه با شخصیتش او را به مسجد می‎کشاند و پای حرف‎های پیرزنی فضول، اما شیرین‌زبان و خوش لهجه می‎نشاند.

در بخشی از این رمان می‎خوانیم:

«به آرامی کاپشنش را از دسته‏ صندلی برمی‎دارم و رویش می‎اندازم. کاپشن کمی کج می‎شود و کاغذی که تا نیمه از جیبش بیرون زده بود، روی زمین می‎افتد. بااحتیاط خم می‎شوم و از زمین برش می‏دارم.

می‎خواهم بگذارم سر جایش، اما حسی ته دلم را قلقلک می‎دهد. شک ندارم قبل از خواب نگاهی به کاغذ انداخته، چون دقیقاً سر جیبش بود. با دقت به چهره‎ غرق خوابش نگاه می‎کنم تا خیالم از بیدار نشدنش راحت شود.

آرام و بی‏‌صدا کاغذ را باز می‌‏کنم. کلمه‌‏های چاپی ریزی که پشت سر هم ردیف شده‏‌اند را به‌سرعت می‎خوانم. نامه‎ای رسمی و پر از کلمات عجیب که ازشان سر درنمی‎آورم.

روزبه تکانی می‏‌خورد. هول می‌‏کنم و سریع کاغذ را داخل جیب کاپشنش می‏‌چپانم. از صندلی‎اش دور می‎شوم و روی تخت می‎نشینم. خرخری می‌کند، ولی بیدار نمی‌‏شود.

قلبم مثل توپِ بازی در سینه می‎کوبد. نگاهم خیره به جیب کاپشن مانده. حس بدی دارم. این کاغذ هرچه هست، نمی‌‏تواند بی‌‏ارتباط با دیر آمدن‎های روزبه باشد. روزبه راست می‌‏گوید، بی‌خود که خانم مارپل نشده‎ام!»

این اثر ۲۰۴ صفحه‎ای که طرح جلدی جذاب و وهم آلود دارد، در سال ۱۳۹۸ به همت نشر معارف روانه‎ بازار شد تا در سبد فرهنگی خانواده‎های دغدغه‎مند قرار گیرد.

لینک کوتاه : https://peykneka.ir/?p=3380

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.