به گزارش پیک نکا، برای پاسخ به این سؤال باید متوجه این نکته بود که مسئله تا جایی که به گفتوگوهای مربوط به احیای برجام مربوط میشود، چند بعد و زاویه دارد. نوع رابطه دولت آمریکا با اسرائیل یا به عبارت دقیقتر دولت فعلی آمریکا با اسرائیل نیز در این زمینه نقش دارد. به همین مناسبت بهتر است جنبههای مختلف این مسئله را از زاویه تأثیرگذاری احتمالی بر مذاکرات، جداگانه در نظر بگیریم.
البته ناگفته پیداست که مسئله اسرائیل از نظرگاه واشنگتن است که ممکن است بر گفتوگوها تأثیر مثبت یا منفی بگذارد و نه تهران و ازاینرو، جنبههای مختلف این اثرگذاری را نیز باید از زاویه دید واشنگتن بررسی کرد. مرور این جنبهها البته نشان میدهد که در مجموع، حتی از زاویه حمایت از رویکرد اسرائیل و جنایاتش در منطقه نیز، همانند دیگر زوایا، واشنگتن در نهایت احیای برجام را مطلوبتر از جایگزینهایش میبیند.
چراغ گفتوگو در مقابل تاریکی ابهام
ایران و آمریکا رابطه سیاسی ندارند و تماسهای رسمی میان دو طرف در سالهای پس از انقلاب اسلامی، نزدیک به صفر بوده است. استثنای این مسئله، به جز تماسهای از سر اجبار در صحنههایی مثل افغانستان و عراق، مربوط به بازه زمانی کوتاهی است که دو طرف مشغول گفتوگوهای هستهای و سپس امضاکنندگان توافق و اجراکنندگان برجام شدند.
در این فاصله و در زمانی که دولت باراک اوباما در آمریکا و دولت حسن روحانی در ایران بر سر کار بودند، بستر برجام زمینهای شد که به واسطه آن، تماس و تعامل بین دو طرف و دستکم وزرای خارجه دو طرف، تا حدی اتفاق میافتاد. همین حد از رابطه میتواند در بزنگاههایی که تنشها و تقابلها به سمت تبدیلشدن به بحرانهای خطرناکتر میروند، به کار بیایند تا فضا کنترل شود. اهمیت این مسئله در شرایطی معنا پیدا میکند که ایران و اسرائیل در صحنههایی مثل سوریه، با هم اصطکاک دارند.
رفتار اسرائیل نیز در این زمینه تهاجمی است و تلآویو در تصمیمگیریهای خود، محاسبات عقلانی معمول برای پرهیز از تنش و هزینه غیرضروری را چندان دخالت نمیدهد. در چنین فضایی، صرفنظر از اینکه واشنگتن چه برنامه و جهتگیریای در منطقه دارد، وجود همان خط تماسی محدودی که به واسطه آن، به روایت ظریف، کسی مثل کری بتواند تماسی بگیرد و پیامی بدهد و پاسخی بگیرد، میتواند مسائلی را که ممکن است تبدیل به معضل شوند، با هزینه کمتر رفع و رجوع کند. حتی با درنظرگرفتن این گزینه که حفاظت از منافع اسرائیل که اولویت واشنگتن در منطقه است، نیز وجود چنین توافقی، میتواند صحنه را تا حدی شفافتر کند تا تصمیمات روند وقایع را رقم بزنند، نه اتفاقات یا بازیهای خارج از برنامه طرفهای ثالث.
یک دردسر کمتر
برخی معتقدند دولت جو بایدن همانند دولت دونالد ترامپ حامی تمامقد اسرائیل و رهبرانش خواهد بود، برخی بر این باورند که دولت او همانند دولت باراک اوباما به دنبال نوعی مدیریت در روابط با اسرائیل و کنترل آن یا به عبارت دقیقتر کنترل سیاستمدار بیپروا و کافهبههمریزی مثل بنیامین نتانیاهوست و برخی دیگر، بهویژه در سایه فشارهایی که در میان چهرههای جدید و چپگرای حزب دموکرات به دولت بایدن وارد میشود، معتقدند بایدن راه سومی را اتخاذ خواهد کرد و به دنبال تغییر دینامیک در مسئله اسرائیل و فلسطین و مسئله اسرائیل در خاورمیانه به طور کلی خواهد بود. دولت بایدن هرکدام از این راهها یا حتی راهی دیگر را اگر بخواهد برود، باید در صحنه منطقه کنشگری کند. صحنه خاورمیانه نیز کلکسیونی از جدلها، تقابلها، چالشها و بحرانها را در خود دارد.
در چنین فضایی، احتمالا مطلوب بایدن و واشنگتن خواهد بود اگر بتواند به عبارت صریح، از شر پرونده کهنه و پرچالش تقابل هستهای با ایران راحت شود. این البته به معنای گلستانشدن خاورمیانه و دست دوستی و مهرورزی بین تهران و واشنگتن و نادمشدن تلآویو از اعمال زشتش نخواهد بود؛ اما دستکم تکلیف یک مجموعه از متغیرهای معادله چندمجهولی و درهم خاورمیانه را مشخص میکند.
دغدغهای به نام بمب
ایران بارها، بارها و بارها به زبانهای مختلف و از زبان اکثریت قریب به اتفاقات مقاماتش، شامل بالاترین مقام این کشور تأکید کرده است تمایل و نیازی به داشتن بمب هستهای نمیبیند و بلکه حتی کارکرد چنین سلاحی را در آموزههای دینی خود، «حرام» و تخطی از قوانین الهی میداند؛ اما طرف غربی به دلایل مختلف در این زمینه اطمینان کامل ندارد، بهویژه آنکه بعد از هزینهآفرینیهای سنگین دولت دونالد ترامپ و ضرباتی که برخلاف همه تعهدات و قوانین بینالمللی در پرونده هستهای از سوی او به ایران وارد شد، بسیاری از تحلیلگران خارجی به این ایده رسیدند که اگر ایران پیشازاین تصمیمی برای بمب نداشت، با ناامیدشدن از کارکرد و موفقیت دیپلماسی و هزینههایی که در این مسیر به او تحمیل شده، ممکن است حالا به این نتیجه برسد که به جای زبان دیپلماسی با زبان کره شمالی صحبت کند.
برجام مسئله بمب هستهای را از نظر واشنگتن از میان گزینهها حذف کرد و احیای آن دوباره چنین خواهد کرد. مسئله بمب هستهای و به طور کلی دغدغههای آمریکا درباره تسلیحات ایران بیش از هر چیز به اسرائیل مربوط میشود. ازاینرو رفع این مسئله از این زاویه مطلوب واشنگتن خواهد بود.
رابطه شکرآب دموکراتها با لیکودیها
نتانیاهو مدتهاست بیشتر تخممرغهای خود و اسرائیل را در سبد جمهوریخواهان گذاشته است. او در یک انتخابات رسما علیه نامزد دموکرات که از قضا رئیسجمهور هم بود؛ یعنی باراک اوباما وارد میدان شد و در دو انتخابات بعدی نیز دستکم تا وقتی کار ترامپ به باخت رسید، کنار او بود. بهاینترتیب او در دهه گذشته یک بار علیه دولتی که بایدن معاون اول آن بوده است فعالیت کرده است، یک بار علیه حزب بایدن وارد شده و یک بار هم حامی رقیب او بوده است. مسئله البته شخصی نیست. در شکاف عمیقی که بین دموکراتها و جمهوریخواهان رخ داده، نتانیاهو به جای بیرونماندن از دعوا ترجیح داده است به سمت جمهوریخواهان برود و البته در یک بازه زمانی، امتیازات خوبی هم توانست از این قمار بگیرد؛ شامل اجرای ایده انتقال سفارت آمریکا در سرزمینهای اشغالی که هم خودش و هم خونریزیهای در نتیجهاش، مطلوب نتانیاهو بود؛ اما سیاستهای دموکراتها با چک سفیدی که جمهوریخواهان مایلاند در دست نتانیاهو داشته باشند، همخوانی ندارد. این بهویژه در این دوره صادق است که گروهی از چپها و جوانترهای حزب، آشکارا به مخالفت با رویکرد اسرائیل در قبال فلسطین پرداختهاند و در نتیجه رسانهها و بدنه حامیان حزب را نیز تحت تأثیر قرار دادهاند. اگر زمانی اوباما به نتانیاهو پیام میداد اگر قصد حمله به ایران داشت، منتظر حمایت آمریکا نباشد، حالا با دولتی مواجهیم که تماس با نتانیاهو را تا نزدیک یک ماه پس از تشکیل به تعویق میاندازد، در همان تماس تصمیمی که درباره ایران گرفته را به اطلاع او نمیرساند و بعد از ماجرای خرابکاری در نطنز با ادبیاتی تند به مقامات اسرائیلی پیام میدهد دست از حرافی درباره ایران و نطنز بردارند.
با چنین تصویری دور از ذهن به نظر میرسد که واشنگتن، تصمیمی که خود گرفته باشد را به خاطر تصمیمی که تلآویو گرفته باشد، کنار بگذارد؛ بلکه چالشآفرینیهای نتانیاهو چه در ایران و چه در فلسطین دولت بایدن را بیشتر مایل به این میکند که پیش از اینکه اقدامات اسرائیل هزینهها و سختیهای گفتوگو را بیش از این بالا ببرد، کار را تمام کند.
تهران و واشنگتن، نه تلآویو
در مجموع، مسئله اینجاست که اگر بنا باشد در روند گفتوگوهای وین و احیای برجام مانعی ایجاد شود، این تلآویو نیست که آفریننده آن خواهد بود. اگر واشنگتن به تردیدها و تعللها فائق آید، به مسیر مشخص برجام تن بدهد و به عبارتی که دیپلماتهای ایرانی بر آن تأکید دارند، «تصمیم سیاسی» لازم را بگیرد، دغدغههای تلآویو باعث برگشتن آمریکا از این تصمیم نخواهد شد. این مسئلهای است که حتی از سوی سخنگوی کاخ سفید به صراحت اعلام شده است.
در میانه گفتوگوها وقتی از جن ساکی پرسیده شد آیا خواستهها و پیامهای اسرائیلیها واشنگتن را از تصمیم خود درباره احیای برجام منصرف میکند، او به جای دستیازیدن به مبهمگوییهای مرسوم در صحنه دیپلماتیک خیلی صریح «نه» را به زبان آورد. اگر تهران و واشنگتن احیای برجام را با چیزی شبیه همان جدیتی که در زمان امضای آن دنبال میشد پی بگیرند، صرفنظر از تلاشهای اسرائیلی، این روند به نتیجه خواهد رسید و اگر بنا باشد فرایند احیا و اجرای برجام به شکست بینجامد، چنین اتفاقی نه در تلآویو بلکه در واشنگتن، تهران یا حداکثر وین کلید خواهد خورد.
مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرحشده در این مطلب، صرفاً جهت گردآوری، بررسی و انتشار اخبار، مطالب، رویکردها و دیدگاههای سایر رسانهها منتشر شده و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید پایگاه خبری پیک نکا نیست، لذا ممکن است بخشی از اطلاعات موجود در این مطلب درست نباشد. لطفا در صورت مشاهده هر گونه ایراد مشکل را گزارش کنید.